يادداشتهاي پراکنده

ساخت وبلاگ

خزان بنشست و گل با بادها رفت

بهار از خاطر شمشادها رفت

ز یاد باغ، بوی فرودین‌ها

هوای خرم خردادها رفت

ز یاد باغبانان، رنگ گلزار

چو بوی نسترن، با بادها رفت

تو گویی گل نه رویید و نه پژمرد

چه آسان می‌توان از یادها رفت!


سروده‌ی فخرالدین مزارعی است.

يادداشتهاي پراکنده...
ما را در سایت يادداشتهاي پراکنده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delica6492o بازدید : 89 تاريخ : چهارشنبه 6 مهر 1401 ساعت: 14:55

امشب غمگینانه‌ترین سطرها را می‌نویسم،دوستش داشتمو او نیز گاهی دوستم می‌داشت ...****ز جهان دل بر کندم، تا شوری پیدا کردمتو پریشان مو کردی، چون مجنون صحراگردمز تو نوشین لب باشد، هم درمان و هم دردمدلم از خون چون مینا، لبریز و من خاموشمشب هجران جای می، خوناب دل می‌نوشمز خیالت برخیزد، بوی گل از آغوشمتو سیه چشم از چشمم، تا دوری من بیمارمتو سیه گیسو هر شب، در خواب و من بیدارمتو لب میگون داری، من اشک گلگون دارمز تو دل گر بر گیرم، از غم دیگر می‌میرمبه خدا دور از رویت، از جان شیرین سیرم1- پابلو نرودا2- رحیم معینی کرمانشاهی، تصنیفی در افشاری يادداشتهاي پراکنده...
ما را در سایت يادداشتهاي پراکنده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delica6492o بازدید : 83 تاريخ : چهارشنبه 6 مهر 1401 ساعت: 14:55

کوهکن بیدل

تیشه‌ات را بالا ببر

آیا دل او سنگ‌تر از سنگ است؟!

***

لیلای سیه‌چشم

به کدام سحر مجنون را فریفتی؟

من عاقل به کدام کرشمه دل ببازم؟

***

بی‌خواب شب‌زنده‌دار

ستاره نگر و غصه شمار

که شهاب عشق تیرگی دلت را برفروزد.


از یادداشت‌های سه‌شنبه 18 امرداد 1373

يادداشتهاي پراکنده...
ما را در سایت يادداشتهاي پراکنده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delica6492o بازدید : 88 تاريخ : چهارشنبه 6 مهر 1401 ساعت: 14:55